![]() |
![]() |
![]() |
نوشته شده توسط حاتم حسینی |
يكشنبه ، 12 ارديبهشت 1395 ، 12:57 |
ندا رضویزاده
در طول نیم قرن اخیر، بهبود وضعیّت بهداشتی و آموزشی منجر به ارتقای وضع بهداشت و سلامت و متعاقب آن کاهش مرگومیر و افزایش امید به زندگی شد. دو پیامد اخیر به نوبهی خود باعث افزایش سریع جمعیّت شد. با اینحال، منابع طبیعی و منابع دولتها برای تأمین نیازها و سطحی از رفاه جمعیّت، دارای محدودیّت بود. این امر منجر به جست و جوی راه حلها و اعمال سیاستهایی برای کنترل جمعیّت رو به رشد در بسیاری از کشورها شد. در ایران نیز در پی رشد سریع جمعیّت در فاصلهی سالهای 1345-1300، از سال 1346 برنامهی تنظیم خانواده در دستور کار قرار گرفت. با اینحال، در سالهای اوّلیهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی این برنامه مسکوت ماند و با سیاستهای غیرمستقیم افزایش موالید تشویق شد (کاظمیپور، 1390). از آنجا که به نظر میرسید دشواریهایی در تأمین نیازهای جمعیّت (که به نظر میرسید نسبت به امکانات موجود به طرز نامتعادلی رشد کرده بود)، به وجود آمده است، از سال 1368 سیاستهای جمعیّتی بار دیگر دگرگون شد و برنامهی تنظیم خانواده مجدّداً پیگیری شد. در این راستا، علاوه بر خدمات بهداشتی تنظیم خانواده در مراکز بهداشت و وضع قوانین و مقرّراتی که به عنوان عوامل ساختاری کنترل جمعیّت عمل میکرد، آموزش و تبلیغات نیز در دستور کار قرار گرفت. بدین ترتیب، شعار «دو فرزند کافیست» و «فرزند کمتر، زندگی بهتر» به شعارهای محوری تبلیغات جمعیّتی تبدیل شد که بهطور گسترده ترویج میشد. این شعارها و تفسیرهای رسانهای همراه با آن با این استدلال صریح ضمنی همراه بود که در حالی که منابع خانواده و جامعه محدودیّت دارد، توزیع منابع محدود در میان جمعیّت کمتر، امکان برخورداری بیشتر از منابع را برای هر فرد فراهم میآورد. این شعار همسو با دیگر تحوّلات فرهنگی و ارزشی جامعه با پایان جنگ تحمیلی و ورود به دههی هفتاد بود. در این زمان تلویزیون بار دیگر اجازه یافته بود آگهیهای بازرگانی پخش کند و مصرف را ترغیب و تحریک کند، بازارها نیز با کالاهای داخلی و خارجی متنوّعتری نسبت به دههی قبل به استقبال خریداران آمده بودند. بازگشت آرامش نسبی و امنیّت به کشور، به ارزشهایی چون رفاه و برخورداری فرصت عرض اندام داد. با اینحال، سیاستهای تعدیل اقتصادی نیز همزمان موجب رشد نرخ تورّم شد و در حالیکه افزایش درآمدها چندان زیاد نبود، تب خرید و مصرف بالا بود. بنابراین، یک استدلال منطقی ساده روشن میکرد که در چنین شرایطی و با درآمد نسبتاً ثابت، خانوادهی کوچکتر، فرصت بیشتری نسبت به خانوادهی بزرگتر برای مصرف، رفاه، برخورداری از خدمات، بهداشت و آموزش با کیفیّت و ... در اختیار اعضای خود قرار خواهد داد. بنابراین، مشاهدهی این وضعیّت به وضوح و بهطور عینی، فرزند کمتر را «انتخابی عقلانی» و موجّه ساخت. اگرچه نقش تمهیدات نهادی (ارائهی خدمات و وضع مقرّرات مشوّق تنظیم خانواده) و تبلیغات فرهنگی در کاهش نرخ باروری در دهههای 1370 و 1380مؤثّر بود، امّا چنان که گفته شد، چرخش فرهنگی و دگرگونی ارزشی جامعه بهطور بنیادینی تصمیمگیری و انتخابهای کنشگران (زوجین) را در انتخاب خانوادهی کوچکتر تحت تأثیر قرار میداد. در سه دههی اخیر، تحوّلات ساختاری از قبیل گسترش و همگانی شدن آموزش عالی، موجب اقبال دختران به ادامهی تحصیل شد. از سوی دیگر، پارهای تحوّلات ارزشی در این دو دهه تداوم دوران تجرّد را در هر دو جنس ترغیب میکرد. تداوم تجرّد مترادف مسئولیّت کمتر و آزادی عمل و فراغت بیشتر در زندگی فردی بود. اینها ارزشهای رقیبی بودند که ارزش تشکیل خانواده را به چالش کشیدند. از سوی دیگر، ادامهی تحصیل موجب دستیابی دیرتر به اشتغال پایدار برای عدّهای از پسران شد که به لحاظ عرفی و حقوقی در جامعهی ایران متکفّل هزینهی خانواده هستند. بخشی از زنان جوان نیز در پی ادامهی تحصیل و تابع ارزشهای غیرمادّی جدیدی که رواج یافته است (از جمله خودشکوفایی و استقلال)، در صدد پیدا کردن شغل و ثبات وضعیّت اجتماعی خود بودهاند و تا رسیدن به ثبات نسبی تصمیمگیری برای ازدواج را به تأخیر انداختند. به دلایل فوق، با افزایش میانگین سنّ ازدواج طیّ دههی 1380 و 1390 مواجه بودهایم. این امر بهطور طبیعی فرزندآوری بخش قابلتوجّهی از نسلی را که در سنّ باروری بوده است به تأخیر انداخته است. با اینحال، به نظر میرسد نسل متولّدین دههی 1360 به آرامی در طیّ دههی 1390 به ثبات نسبی در کار و زندگی میرسد و تن به ازدواج خواهد داد و احتمالاً با تأخیری چند ساله بچّهدار خواهد شد. بدین ترتیب، تأخیر خود در فرزندآوری را که موجب کاهش نرخ باروری در سرشماریهای گذشته شده بود، جبران خواهد کرد. دوّمین استدلال ناظر به ثبات نسبی هنجار تعداد فرزندان و تحوّل هنجارهای مربوط به فاصلهگذاری بین فرزندان است. برخلاف بعضی اظهارات پراکنده در مورد شیوع تک فرزندی، شواهد غیرسیستماتیک نگارنده حاکی از آن است که هنجار «دو فرزندی» همچنان هنجاری قوی و معیاری مهم در تصمیمگیری زوجین در مورد باروری است. خانوادههای ایرانی هنوز عمیقاً اعتقاد دارند که «تک فرزند»تنها است. والدین ایرانی خود از خانوادههایی بزرگتر آمدهاند که لذّت همبازی شدن در کودکی و مراقب و غمخوار بودن در بزرگسالی را در کنار خواهر و برادر خود تجربه کردهاند و نوعی تعهّد ضمنی را برای تأمین این لذّت و امکان برای فرزند خود نیز احساس میکنند. با اینحال، از آنجا که فرزندآوری، به دلیل هزینههای مستقیم و غیرمستقیمی که به والدین تحمیل میکند (از جمله هزینههای مادّی و زمان و توجّه لازم برای پرورش فرزند)، تا حدّی با ارزشهای نوظهور و قدرتمند «رفاه و خودشکوفایی» در تناقض است، والدین جوان و مدرن ایرانی در پی راه حل برآمدند. راه حلّ ایشان برای حلّ این تعارض، فاصلهگذاری بیشتر بین فرزندان بوده است. بدین ترتیب، با وجود ثبات نسبی هنجار دو فرزندی، هنجار فاصلهگذاری تغییر کرده است. اگر قبلاً فاصلهی بین فرزندان دو، سه، یا پنج سال مطلوب بوده، به نظر میرسد دستکم در جامعهی شهری این هنجار در طیف گستردهای از افراد تغییر کرده و فاصلهی سنّی دو فرزند بیشتر شده است. تحت این شرایط، زنان متولّد نیمهی دوّم دههی 1350 و دههی 1360 به آرامی به آستانهی 40-35سالگی میرسند که بنا به تبلیغات بهداشتی مداوم در سالهای گذشته، اتمام مهلت فرزندآوری تلقّی میشود. این زنان اگر نخستین فرزند خود را پیشتر به دنیا آورده باشند، احتمالاً دوّمین فرزند خود را در دههی 1390 خواهند داشت. اگر هم تا این زمان فرزندآوری را به دلایل مختلف به تأخیر انداخته باشند، احتمالاً در آخر وقت جبران خواهند کرد. شکل خاصّ هرم جمعیّتی در دهههای 1350 و 1360 موجب فزونی تعداد دختران در سنّ ازدواج نسبت به پسران آمادهی ازدواج در دههی 1380 و 1390 و بروز آن چیزی شد که در جمعیّتشناسی به «مضیقهی ازدواج» موسوم است، زیرا بنا به سنّت و هنجارهای رایج ازدواج در ایران، پسر در هنگام ازدواج معمولاً باید چند سالی از دختر بزرگتر باشد، امّا کاهش مجدّد رشد جمعیّت در دههی 1370، موجب میشود چنین مضیقهای برای این نسل وجود نداشته باشد و مانع سنّی برای ازدواج دختران و پسران وجود نداشته باشد. بنابراین، با ورود نسل متولّدین دههی 1370 به سنّ ازدواج، در صورت فراهم بودن سایر شرایط، آنها نیز بدون مانع هنجاری سنّی، فرصت ازدواج خواهند داشت و فرزندآور خواهند شد. باوجود برخی تحوّلات ارزشی و رواج ارزشهای غیرمادّی فردگرایانه همچون استقلالطلبی، خودشکوفایی که موجب تأخیر در ازدواج میشود و نیز با وجود شکلهای نوظهور همزیستی دو جنس «ازدواج» در ایران در کنار سایر انتخابهای رقیب (تداوم تجرّد یا همباشی) همچنان به دلایل متعدّدی الگوی مطلوب و مرجّح به لحاظ هنجاری و شکل رایج همزیستی پایدار و بلندمدّت دو جنس محسوب میشود. بنابراین، در صورتیکه بخت مادّی ازدواج فراهم آید که مهمترین شرط آن گشایش اقتصادی کشور و دستیابی جوانان به اشتغال پایدار و امنیّت شغلی است، دور از انتظار نیست که ازدواج بهنگام به فرزندآوری بهنگام منجر شود و مانع از تداوم کاهش نرخ باروری یا ثبات نرخ باروری زیر سطح جانشینی گردد. بنا به آمارهای ثبتی سالهای متوالی اخیر، معمولاً بیشترین طلاقها در پنج سال اوّل زندگی مشترک رُخ داده و در زمانی که زنان و مردان در سنین زیر 30سال قرار داشتهاند. عمر کوتاه زناشویی این گروه احتمالاً موجب شده است که فرصت فرزندآوری نداشته باشند یا به یک فرزند بسنده کرده باشند. یک فرضیه این است که همسو با افزایش آمار طلاق و رواج آن، دشواریهای فرهنگی که بر سر ازدواج مجدّد زنان مطلّقه وجود دارد (قباحت و تابوی ازدواج با زن مطلّقه) کمرنگ خواهد شد. بدین ترتیب، مردان و خصوصاً زنان مطلّقه فرصت و امکان بیشتری برای ازدواج مجدّد خواهند داشت. ازدواج مجدّد نیز قطعاً فرصت دوبارهای برای فرزندآوری به زوجهای جدید خواهد داد و بدین ترتیب این گروه نیز تأخیر خود را جبران خواهد کرد. در یک جمعبندی کلّی میتوان گفت در صورتیکه روندها و دادههای جمعیّتی سه دههی گذشته را با بصیرتی برآمده از عناصر ثابت و در حال دگرگونی فرهنگی همچون ارزشها و هنجارها تحلیل کنیم، میتوان مشاهده کرد که اگرچه به نظر میرسد تأخیری در فرزندآوری نسلِ در سنّ باروری پیش آمده است، امّا این تأخیر به مرور تا حدّ قابلملاحظهای جبران خواهد شد و با توجّه به استدلالهای عرضهشده در این نوشتار، نگرانی از کاهش شدید نرخ باروری تا حدودی رنگ میبازد. در صورتی که دادههای کافی ثبتی و آماری در اختیار باشد میتوان فرضیات این نوشتار را نیز بهطور روشمند آزمون کرد.این نوشتار در «روزنامهی ایران»، شمارهی 6189/ پنجشنبه 26 فروردین 1395 چاپ شده است. |
آخرین بروز رسانی مطلب در چهارشنبه ، 29 ارديبهشت 1395 ، 02:20 |
روشهای تحلیل جمعیّتشناختی: این کتاب توسّط سه تن از جمعیّتشناسان نامی علم جمعیّتشناسی یعنی فرحت یوسف، جو. ام. مارتین و دیوید ا. سوانسون در چهارده فصل به رشتهی تحریر درآمده و در سال 2014 توسّط انتشارات اسپرینگر چاپ و منتشر شده است. دکتر حاتم حسینی و میلاد بگی کتاب را به زبان فارسی برگرداندند. ترجمهی فارسی کتاب در 460 صفحه و شمارگان 1000 نسخه توسّط مرکز نشر دانشگاه بوعلی سینا در تابستان 1396 چاپ و منتشر شد. مطالب این کتاب به شیوهای سازمان یافته است که اجازه میدهد تا خوانندگان از یک سطح مقدّماتی به روشهای پیشرفتهتر تحلیلهای جمعیّتشناختی حرکت کنند. این رویکرد با در نظرگرفتن این نکته است که ممکن است کاربران ...
MORTPAK for Windows (Version 4.3): The MORTPAK software packages for demographic measurement have had widespread use throughout research institutions in developing and developed countries since their introduction in 1988. Version 4.0 of MORTPAK included 17. Version 4.3 of MORTPAK enhanced many of the original applications and added 3 more to bring the total to 20 applications. The package incorporates techniques that take advantage of the United Nations model life tables and generalized stable population equations. The package has been constructed with worksheet-style, full screen data entry which takes advantage of the interactive ...