![]() |
![]() |
![]() |
نوشته شده توسط حاتم حسینی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شنبه ، 29 فروردين 1388 ، 15:59 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گذار جمعيتشناختي در ايران (۲) دکتر حاتم حسيني روندهاي رشد ساليانهي جمعيت يافتن اطلاعات دقيق و معتبر در بارهي پيشينهي تاريخي جمعيت ايران و روند ميزانهاي مواليد و مرگومير بسيار مشكل و گاهي غير ممكن است. از تحولات جمعيتي ايران در قرون و اعصار گذشته اطلاع چنداني در دست نيست و فقط براي قرن حاضر است كه مي توان آمار و ارقامي را گزارش نمود. بهدستدادن اطلاعاتي دقيق از تغييرات و تحولات جمعيت ايران و مشخصههاي آن در گذشتههاي دور دشوار و گاهي غيرممكن است. تلاشهاي ارزندهاي در اين راستا صورت گرفته است (عليزاده 1352، زنجاني و اماني 1356، مهاجراني 1367، زنجاني 1371، اماني 1374، سرايي 1370، 1372، 1376 ، كاظمي پور 1375). حجم زيادي از برآوردها مبتني بر حدس و گمان است. زنجاني (1371) ميگويد در شرايطي كه شمارشهاي دقيق جمعيتي معمول نباشد بحث دربارهي رقم واقعي جمعيت خالي از اشكال نيست، ولي اماني (1380) برآوردها را در حد مطلوب و مفيد ارزيابي كرده و بر اين باور است كه اطلاعاتي كه اين برآوردها بر پايهي آنها صورت گرفته است دور از حقيقت نبوده و ميتوان از آنها سود جست. در بررسي جمعيتشناسي تاريخي ايران دو دورهي كلي را ميتوان از هم تفكيك كرد. دورهي اول، به سالهاي قبل از اولين سرشماري عمومي نفوس و مسكن، سال 1335، در كشور برميگردد. ارقامي كه براي جمعيت ايران و ساير شاخصهاي آن در قبل از اين دوره گزارش شده است جنبهي تخميني دارد. دورهي دوم، سالهاي بعد از سرشماري 1335 را دربر ميگيرد. از اين زمان به بعد سرشماريهاي جمعيتي با فاصلههاي منظم 10 ساله در كشور انجام شده است. آخرين سرشماري در آبان 1386 به انجام رسيد. برآوردهاي متفاوتي از جمعيت ايران در آغاز قرن 14 خورشيدي، سال 1279، صورت گرفته است (زنجاني 1375، زنجاني و ديگران 1350، سرايي 1372، مرآت 1374). ارقام برآوردشده در دامنهاي بين حداقل 56/8 ، برآورد مركز آمار ايران، و حداكثر 72/10، برآورد اماني، در نوسان است. با اينحال، ميانگين ارقام برآوردشده رقم كمتر از 10 ميليون نفر را بهدست ميدهد. بنابراين، ميتوان گفت تا قبل از آغاز قرن 14 خورشيدي جمعيت ساكن در ايران كمتر از 10 ميليون نفر و سرعت رشد جمعيت بسيار كند بوده است (زنجاني 1371: 12-13، سرايي 1372: 25). طي سالهاي 1260-1300 خورشيدي جمعيت ايران با نرخ رشد ساليانهي ثابتي معادل 6/0 درصد در سال، جدول 1، افزايش مييافته است كه ميتواند از ثبات ميزانهاي مواليد و مرگومير در سطح بالا ناشي شده باشد. در دهههاي آغازين قرن 14، آهنگ افزايش جمعيت شتاب گرفت و به تبع آن شمار جمعيت كشور به بيش از 14 ميليون نفر در سال 1325 رسيد. از اين زمان به بعد، همسو با روند كلي تغييرات مرگومير در كشورهاي درحالتوسعه و سطح نسبتاًٌ ثابت و بالاي باروري، شمار جمعيت ايران با سرعت بيشتري افزايش پيدا كرد. سرايي (1372: 25) نرخ رشد ساليانهي جمعيت ايران را براي دورهي 1320-1335، 2 درصد در سال برآورد كرده است. روند رو به رشد حجم و نرخ رشد ساليانهي جمعيت ايران كه از سالهاي 1320 بهطور محسوس شروع شده بود، به استثناي دورهي 1345-1355، همچنان سير صعوي خود را تا سال 1365 پيمود. در دورهي 1335-1345، جمعيت ايران با نرخ رشدي معادل 2/3 درصد در سال، 36 درصد افزايش پيدا كرد و به بيش از 25 ميليون نفر در سال 1345 رسيد. اين وضعيت سبب شد تا رژيم سلطنتي به اجراي سياستهاي ملي تنظيم خانواده در سال 1346 بپردازد. هرچند اين برنامه از سوي مردم چندان مورد استقبال قرار نگرفت، اما نرخ رشد ساليانهي جمعيت به 7/2 درصد در سال تقليل پيدا كرد و شمار جمعيت كشور در مقايسه با دههي 1335-1345، كمتر، 7/30 درصد، افزايش پيدا كرد. جدول (1) ـ جمعيت ايران از سال 1260 تا سال 13۸5
ماخذ: مركز آمار ايران 1375. روند نزولي رشد جمعيت با پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 و در محاق افتادن برنامههاي تنظيم خانواده متوقف شد. تغيير و تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي سالهاي بلافاصله پس از پيروزي انقلاب كه منجر به تغيير نگرش اكثريت جامعه نسبت به كنترل مواليد شد، تغييرات رفتارياي را موجب شد كه يكي از پيامدهاي بلافصل آن افزايش نرخ رشد ساليانهي جمعيت كشور به رقم بسيار بالاي 9/3 درصد در دورهي 1355-1365 بود (شكل 2). در طول دورهي 1335-1365، جمعيت ايران با نرخ رشد ساليانهي معادل 3/3 درصد، سالانه 1000000 نفر و در مجموع 304903306 نفر افزايش پيدا كرد. اين درحالي است كه جمعيت جهان در طول دورهي مذكور نرخ رشد ساليانهاي معادل 9/1 درصد در سال را تجربه كرده است (سرايي 1370: 104). روندهاي صعودي رشد جمعيت استمرار نيافت. انتشار نتايج سرشماري 1365 نوعي نگراني در ميان مسئولين برنامهريزي و اجرايي كه در تدارك اجراي اولين برنامهي توسعهي ملي پس از انقلاب بودند بهوجود آورد. علاوه بر اين، عوامل ديگري چون فروكشكردن هيجانهاي سالهاي اوليهي انقلاب، تغيير تدريجي نگرش به جمعيت بهعنوان عامل قدرت و پيروزي در جنگ و مهمتر از همه فشارها و مشكلات اقتصادي باعث نوعي چرخش در سياستهاي جمعيتي دولت در راستاي تنظيم خانواده و كنترل مواليد در سال 1367 و اجراي عملي آن از سال 1368 شد. رشد جمعيت با تنزل به سطح 5/2 درصد در دورهي 1365-1370 و 5/1 درصد در دورهي 1370-1375، سير نزولي خود را آغاز كرد. هرچند در دورهي 1365-1375، جمعيت كشور خالص افزايشي حدود 5/21 درصد يا 6/10 ميليون نفر را تجربه كرد، اما نرخ رشد ساليانهي جمعيت به 96/1 درصد در سال تقليل يافت كه بيانگر تحولي بزرگ در زمينهي تنظيم خانواده و كنترل مواليد در كشور است. روندهاي نزولي رشد ساليانهي جمعيت استمرار يافت به طوري كه در دورهي 1375-1385 به 62/1 درصد در سال رسيد. گذار مرگومير در ايران سرايي آغاز كاهش مستمر در سطح مرگومير ايران و مرحلهي اول گذار جمعيتي ايران را به سالهاي پس از جنگ جهاني اول نسبت ميدهد (سرايي 1376). جنگ جهاني اول به دورهي 1293-1297 بر ميگردد. يافتههاي اماني (1374) نيز اين امر را تأييد ميكند. اين وضعيت در شكل 2 براي دورهي 1300-1305 به شكل يك جابجايي از رشد 6/0 درصد به 5/1 درصد ديده ميشود. هرچند سرايي (1376) معتقد به استمرار كاهش سطح مرگوميراز 1320 تا 1335و همينطور تا سه دهه بعد ناشي از انتقال تكنولوژي كنترل مرگ از كشورهاي پيشرفته به ايران است، اما بر اساس برآوردهاي اماني (1374) كاهش مستمر مرگومير ايران ازسال 1255 به بعد را ميتوان به چهار دورهي مشخص تقسيم نمود (جدول 2 و شكل 3). دورهي اول: از ابتدا تا سال 1285 در اين دوره روند ثابت و پايداري در ميزان مرگومير ديده ميشود. ميزان مواليد نيز در سطح بالايي اما پايينتر از سطح مرگومير نوسان داشته است. برآيند اين وضعيت رشد پايين جمعيت، تقريباً چهار در هزار، ايران طي اين دوره است. دورهي دوم: از 1285 تا 1310 از سال 1285 مرگومير سير نزولي به خود گرفت. بين ميزانهاي مواليد و مرگومير شكاف بهوجود آمد و اين فاصله با روندي تقريباً تدريجي و ثابت تا 1310 حفظ شد. نرخ رشد جمعيت از حدود 7/5 در هزار در دورهي 1285-1290 به حدود نه در هزار در دورهي 1305-1310 افزايش يافت. دورهي سوم: از 1310 تا 1330 سير نزولي مرگومير كه از دورهي قبل آغاز شده بود، همچنان استمرار يافت و شكاف بين ميزانهاي مواليد و مرگومير بيشتر شد. عليرغم نوسانات سطح مرگومير و افزايش آن در دورهي 1325 تا 1330، رشد جمعيت همچنان سير صعودي يافت و بر حجم جمعيت ايران افزوده شد. دورهي چهارم: از 1330 تا 1370 ميزان مرگومير بهطور اساسي كاهش پيدا كرد. شكاف بين ميزانهاي مواليد و مرگومير بيشتر شد. در نتيجهي كاهش ميزان مرگومير و نوسانات باروري در سطح بالا، رشد جمعيت شتاب گرفت و حجم جمعيت به نحو چشمگيري افزايش يافت. از سال 1370 به بعد نوعي ثبات نسبي بر وضعيت مرگومير حاكم شد. سرايي (1376) دو دههي پاياني قرن 13 خورشيدي را برابر آستانهي ورود ايران به مرحلهي اول گذار جمعيتشناختي ميداند. بر اساس نظريهي گذار جمعيتشناختي براي دوره قبل از آغاز گذار، تعادل قديم، بين ميزان هاي مرگ و مير و مواليد كه هر دو در سطح بالا هستند تعادل وجود دارد، در نتيجه رشد جمعيت اندك است. اين وضعيت در نمودار سه به وضوح قابل مشاهده است. در مرحلهي بعد، سطح مرگومير بهتدريج كاهش يافت اما مواليد در سطح بالايي ثابت ماند. در نتيجه رشد جمعيت شتاب گرفت. با وجود كاهش سطح مرگومير از سال 1310، طي سالهاي دههي 1320 سطح مرگومير افزايش يافت. میزانهای موالید، نرگ و میر و رشد طبیعی سالیانه، ايران: 1255 - 1380
مأخذ: دادههاي قبل از سرشماري 1375 از اماني (1374: 73 و 80) و ميزانهاي مربوط به سالهاي 1375 و 1380 از مركز آمار ايران 2000 و 2001 اقتباس شده است. اين وضعيت استمرار نيافت و بهطور مشخص از دورهي 1330-1335 به بعد سح مرگومير جمعيت ايران روند نزولي به خود گرفته است. با توجه به برآوردهاي سرايي (1376) و ميرزايي (2005) از شاخص اميد زندگي در ايران براي سال 1335 كه به ترتيب ارقام 40 و 5/37 سال را برآورد كردهاند، به جرأت ميتوان گفت كه گذار مرگومير ايران به عنوان نخستين مرحلهي گذار جمعيتشناختي، بايد طي سالهاي 1330ـ1335 صورت گرفته باشد. ميرزايي (1367) گذار مرگومير و عبور از مرز اميد زندگي 35 سال را به عنوان معياري براي ورود قطعي به مرحلهي گذار جمعيتشناختي ميداند. شكل (2) ـ گذار جمعيتشناختي در ايران، 1255-1380
مرحلهي سوم گذار جمعيتشناختي ايران، از سالهاي ميانهي دههي 1360 و بهطور مشخص از سال 1367 به بعد و با آغاز كاهش ميزانهاي مواليد در ايران مشخص ميشود. طي سالهاي 1365-1370، ميزان خام مواليد نسبت به دورهي قبل از آن 5/31 درصد كاهش يافت. اين روند بعدها هم استمرار يافت، بهطوري كه طي سالهاي 1375-1380 به 3/18 در هزار رسيد و به اين ترتيب، ايران به دورهي سوم گذار جمعيتشناختي كه مشخصهي آن ميزانهاي پايين مواليد و مرگومير و در نتيجه رشد پايين جمعيت است، رسيد. گذار باروري در ايران فرآيند تغيير و تحول جمعيت در طول زمان واقع ميشود. شايد مهمترين تغيير جمعيتشناختي در طول سه دههي گذشته كاهش چشمگير باروري در تمام مناطق دنيا بوده است. جمعيت جهان طي سالهاي 1970 تا 2000، كاهش بيسابقه و چشمگيري در سطوح باروري تجربه كرد كه بيشتر ناشي از كاهش باروري در كشورهاي درحالتوسعه بود. هرچند امروزه سطح باروري در اين دسته از كشورها در دامنهي وسيعي در نوسان است و شماري از كشورهاي كمتر توسعهيافته ميزان باروري كل بالاتر از پنج فرزند را براي هر مادر تجربه ميكنند، ولي شمار كشورهاي درحالتوسعهاي كه به باروري زير سطح جايگزيني رسيدهاند، درحال افزايش است. در سال 2001، حدود 85 درصد كشورهاي درحالتوسعه همچنان خواستار كاهش باروري بودند (سازمان ملل متحد 2004)، بنابراين انتظار ميرود هر سال بر شمار كشورهايي كه به باروري زير سطح جايگزيني ميرسند افزوده شود. در دورهي 2000-2005، از مجموع 192 كشور جهان تنها 56 كشور ميزان باروري كل چهار فرزند يا بيشتر داشتند. پيشبيني شده است تا دورهي 2045-2050، شمار اين كشورها به صفر برسد. در مقابل، 139 كشور ميزان باروري كل كمتر از دو فرزند خواهند داشت (سازمان ملل متحد 2004الف). در قارهي آسيا نيز در سال 2003، 14 كشور از جمله چين، ژاپن، جمهوري كره، سنگاپور، و تايلند داراي باروري كل در سطح يا زير سطح جايگزيني بودند (گوباجو و دوراند 2003)، شمار اينكشورها در سال 2006 به 18 كشور افزايش يافت (ادارهي مدارك جمعيت 2006: 8-9). در واقع، امروزه باروري زير سطح جايگزيني عموميت يافته و كشورهاي دنيا، توسعهيافته و درحالتوسعه، درحال تجربهي آن هستند. به تعبير ويلسون (2001) " ما داريم به سمت دنيايي حركت ميكنيم كه در آن هنجار باروري پايين از سوي فقرا و اغنيا يكسان تجربه ميشود". او پيشبيني ميكند كه در آيندهي نزديك تعداد افراد با باروري كل كمتر از دو فرزند در كشورهاي درحالتوسعه بيشتر از كشورهاي توسعهيافته باشد. بر اين اساس، كالدول (2001) و ويلسون (2001) از جهانيشدن رفتارها و الگوهاي باروري سخن ميگويند. به موازات تحولات جمعيتشناختي در دنيا، ايران نيز تغييرات جمعيتشناختي گستردهاي را تجربه كرده است. طي سه دههي گذشته باروري به طرز چشمگيري كاهش پيدا كرد. عليرغم نوسانات باروري، دادهها حاكي از كاهش حيرتانگيز باروري طي سالهاي 1365-1375 ميباشد، پديدهاي كه از آن به معجزهي جمعيتشناختي ايران تعبير شد. اين وضعيت سبب شد تا ايران طي سالهاي 2003-2006، به جرگهي كشورهايي بپيوندد كه داراي باروري در سطح يا زير سطح جايگزيني بودند (ادارهي مدارك جمعيت 2006: 8-9). الگوي تغييرات باروري در ايران متفاوت از ساير كشورها و مناطق دنياست. مطالعات عباسي شوازي و مكدونالد (2005) نشان داد كه كاهش باروري در ايران به طور همزمان در تمام مناطق جغرافيايي و گروههاي سني توليدمثل صورت گرفته است. بر اساس آخرين بررسيهاي صورتگرفته (حسيني چاووشي و همكاران 2007: 12)، استانهاي ايران از نظر سطح باروري در سال 1379، در سه گروه، استانهاي با باروري زير سطح جايگزيني، نزديك سطح جايگزيني و بالاي سطح جايگزيني، جاي ميگيرند. گروه اول و دوم، به استثناي شهر تهران، در مجموع حدود 68 درصد استانهاي ايران را دربرميگيرند و دستهي سوم كه باروري آنها در دامنهاي بين 3/2 و 7/4 فرزند براي هر مادر در نوسان است، حدود 32 درصد استانهاي ايران را شامل ميشود. توزيع استانهاي ايران در گروههاي سهگانه متفاوت و در عين حال جالب است. براي مثال، آذربايجان شرقي و كردستان بهترتيب با تركيب قومي ترك و كرد در گروه اول، سمنان و يزد با تركيب قومي فارس در گروه دوم، و آذربايجان غربي و سيستان و بلوچستان با جمعيت ناهمگن از نظر قومي و مذهبي در گروه سوم جاي دارند. بنابراين، ميتوان گفت پويايي الگوهاي باروري در ايران حول سه محور عمدهي مذهب، قوميت و شرايط اقتصادي ـ اجتماعي ميچرخد. گذار باروري در ايران، قبل و بعد از انقلاب، موضوع ادبيات متراكمي (اماني 1374، آقاجانيان و مهريار 1999، آقاجانيان 1991، 1994، 1995الف، 1995ب، سرايي 1376، پايدارفر و معيني 1995، ميرزايي 2005، مهريار و قليپور 1995، مهريار و ديگران 1999، عباسي شوازي 1380، 2000، 2001 ، 2002، عباسي شوازي و مكدونالد 2005، 2006، حسيني چاووشي و ديگران 2005، لادير فولادي 1997، عرفاني 2005، كاظم و ديگران 2002، مركز آمار ايران 1379) است كه عليرغم طبقهبنديهاي گوناگوني كه از مراحل گذار صورت دادهاند، در نهايت به نتايجي يكسان و همانند در زمينهي آغاز گذار، تجربهي گذار و ورود به مرحلهي تعادل ارادي دست يافتهاند. آقاجانيان و مهريار (1999) تلاش كردند تا با استفاده از تئوريهاي نوسازي و تبيين نهادي به تبيين گذار باروري در ايران در سه دورهي زماني 1345-1355، 1355-1365 و 1365-1375 بپردازند. اماني (1374) پنج دورهي زماني را از هم تفكيك كرد و روند ميزانهاي مواليد را در هريك از اين دورهها توصيف نمود. عرفاني (2005) بر مبناي برآوردهاي صورتگرفته توسط اماني (1374) و مركز آمار ايران (1379) به ترسيم گذار باروري در ايران در پنج مرحله پرداخت. عباسي شوازي (2000) نيز بر اين باور است كه گذار باروري در ايران در پنج مرحله صورت گرفته و در هر مرحله روندهاي متفاوتي از تغييرات باروري تجربه شده است (جدول 1، شكل 3). مرحلهي اول: كاهش باروري در اوايل دههي 1350 بعد از يك دورهي طولاني از تجربهي باروري بالا تا قبل از سال 1325، ميزان خام مواليد نسبتاً بالا و حدود 40 در هزار برآورد شده است. سالهاي 1325 تا 1345، ميزان خام مواليد به آرامي افزايش پيدا كرد و از 7/40 در هزار به 6/48 در هزار رسيد. بنابراين، جمعيت ايران با حدود 83 درصد افزايش در طول اين دوره، از 2/14 ميليون نفر به بيش از 25 ميليون نفر رسيد ( اماني 1374: 73 و 80، مركز آمار ايران 1379الف). سالهاي 1345 تا 1355، تحت تأثير سياستهاي جمعيتي رژيم سلطنتي در راستاي تنظيم خانواده و كنترل مواليد، ميزانهاي باروري، هرچند كم، ولي كاهش پيدا كرد. ميزان خام مواليد با 5/14 درصد كاهش از 6/48 در هزار در سال 1345 به 1/40 در هزار در سال 1355 رسيد. ميزان باروري كل نيز 9/12 درصد كاهش پيدا كرد و از 7 فرزند براي هر مادر در سال 1345 (ميرزايي 2005، لادير فولادي 1997، اماني 1374، 1350) به 1/6 فرزند در سال 1355 (عباسي شوازي و مكدونالد 2005) رسيد. نكتهي قابل توجه در مورد مرحلهي اول گذار باروري در ايران اين است كه عليرغم اعمال برنامهي تنظيم خانواده در دههي 1350، باروري در سالهاي 1351 تا 1355، به استثناي سال 1354، روند نسبتاً ثابتي داشته است. مرحلهي دوم: افزايش باروري در دورهي 1355-1359 در دو سال منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، باروري در كل كشور و مناطق شهري و روستايي افزايش يافت و در سال 1359 به اوج خود رسيد (شكل 3). اين وضعيت بدون ترديد تحت تأثير شرايط خاص سالهاي آغازين انقلاب بود. طي اين دوره، ميزان باروري كل در كل كشور 8/14 درصد افزايش پيدا كرد. افزايش متناظر در مناطق شهري به مراتب بيشتر از مناطق روستايي و به ترتيب 3/18 درصد و 5/13 درصد بود. افزايش كمتر باروري مناطق روستايي ميتواند ناشي از سطوح بالاي باروري مناطق روستايي در مقايسه با مناطق شهري بوده باشد. اين روندها همچنين ميتواند ناشي از ناكامي و شكست برنامهي تنظيم خانوادهي رژيم سلطنتي در دو سال منتهي به پيروزي انقلاب باشد (عباسي شوازي و مكدونالد 2005: 10). مرحلهي سوم: روند نسبتاً ثابت باروري تا سال 1363 هرچند رهبر انقلاب در سال 1358 استفاده از روشهاي تنظيم خانواده را پذيرفتند، اما برنامهي تنظيم خانوادهي رژيم سلطنتي در محاق افتاد و دولت انقلابي بهطور غيررسمي و در قالب سياستهاي محروميتزدايي از مناطق محروم به تشويق زادولد پرداخت. در نتيجه، ميزان باروري كه از سالهاي قبل روند صعودي را آغاز كرده بود، تا سال 1363 همچنان در سطح بالايي در نوسان بود. جدول (3) ـ روندهاي ميزان باروري كل (TFR) در ايران به تفكيك مناطق شهري و روستايي، 1351-1379 برآوردشده با استفاده از روش فرزندان خود (OCM) بر مبناي دادههاي سرشماري 1365، 1375 و طرح IDHS
مأخذ: پردازش بر مبناي برآوردهاي صورتگرفته توسط عباسي شوازي و مكدونالد (2005: 5) مرحلهي چهارم: كاهش آرام باروري از سال 1364 تا سال 1367 عليرغم استمرار سياستهاي غيرمستقيم مشوق زادولد، رژيم باروري بالا خيلي دوام نياورد و ميزان باروري از ميانهي دههي 1360 شروع به كاهش نمود. در كل كشور ميزان باروري كل 5/9 درصد كاهش پيدا كرد. با اين وجود، شدت كاهش باروري در مناطق شهري و روستايي يكسان نبود. ميزان كاهش در مناطق شهري، 9/10 درصد، تقريباً 2/1 برابر مناطق روستايي،2/9 درصد، بود. كاهش باروري تا زمان پذيرش و ازسرگيري دوبارهي برنامهي ملي تنظيم خانواده در سال 1368 كند بود. شكل (3) ـ گذار باروري در ايران و مناطق شهري و روستايي، 1351-1379
مرحلهي پنجم: كاهش چشمگير باروري از سال 1368 به بعد هرچند در سند برنامهي اول توسعهي ملي در اواخر دههي 1360، هدف برنامهي تنظيم خانواده كاهش ميزان باروري كل به 3/2 فرزند براي هر مادر تا سال 1389 بود و شماري از جمعيتشناسان (زنجاني 1371: 54-55) با توجه به تجربهي كاهش باروري در بعضي از كشورهاي آسيايي و نيز غيراجباريبودن برنامهي تنظيم خانوادهي ايران، رسيدن به ميزان باروري كل 8/3 فرزند را در دورهي 1395-1400 پيشبيني كرده بودند و حتي تحقق آن را دشوار ميدانستند، اما روند نزولي باروري كه از سالهاي ميانهي دههي1360 آغاز شده بود، تا ميانهي دههي 1370 استمرار يافت، و در واقع هدف برنامهي تنظيم خانواده يك دهه زودتر محقق شد، بهطوري كه در سال 1379 ايران به باروري بسيار نزديك به سطح جايگزيني، 2/2 فرزند براي هر مادر، رسيد. در مقايسهي مناطق شهري و روستايي، برآوردها حاكي از آن است كه ميزانهاي باروري مناطق روستايي در طول دهههاي 1350 و 1360 همواره بالاتر از مناطق شهري بوده است. اين شكافها در طول دههي 1370 محدودتر شد. با اين وجود، سطح باروري در مناطق روستايي همچنان بالاتر از مناطق شهري است، هرچند تفاوتها از نظر آماري معنيدار نيست. در سال 1377 باروري مناطق شهري به سطح جايگزيني و در سال 1378 به زير سطح جايگزيني، 2 فرزند براي هر مادر، رسيد، حال آنكه باروري مناطق روستايي در سال 1379 همچنان بالاتر از سطح جايگزيني، 4/2 فرزند براي هر مادر، بود. اگرچه در تحقيقات مختلف بر شتاب گذار باروري در ايران بعد از اجراي برنامهي ملي تنظيم خانواده از سال 1368 به بعد تأكيد شده است (آقاجانيان و مهريار 1999، مهريار و همكاران 1998)، اما عباسي شوازي (2000) استدلال ميكند كه نوسانات باروري طي سالهاي 1355-1364، نشان از اين واقعيت دارد كه افزايش و كاهش باروري در ايران مستقل از برنامهي تنظيم خانواده بوده است. بنابراين بر نقش تغييرات اجتماعي و انديشهاي ماوراء برنامهي تنظيم خانواده تأكيد ميكند (عباسي شوازي 2000a : 2-3). نكتهي ديگر در مورد پديدهي گذار باروري در ايران، استمرار گذار باروري است. عباسي شوازي و مكدونالد (2006: 230) اجراي برنامهي ملي تنظيم خانواده در اواخر دههي 1360 را عامل مهمي در اين زمينه ميدانند. يافتههاي عباسي شوازي (2000a) مبني بر اينكه حدود 85 درصد كاهش باروري در ايران ناشي از كاهش باروري نكاحي در طول دورهي 1365-1375 بوده است نيز اين ادعا را تأييد ميكند. به طور كلي، تجربهي گذار باروري در ايران بيانگر آن است كه هرچند برنامههاي تنظيم خانواده عامل مؤثري در سرعت كاهش باروري بوده است، اما رفتارهاي باروري مردم تحت تأثير عوامل، شرايط و زمينههاي ديگري شكل گرفته است كه در تحليل روندهاي باروري همواره بايستي به آن توجه نمود. نوسانات باروري در سطوح نسبتاً بالا در سالهاي آغازين دههي 1350، عليرغم اعمال برنامهي تنظيم خانواده و كنترل مواليد، و كاهش زودهنگام باروري در سالهاي مياني دههي 1360 با وجود استمرار شرايط جنگي و عدم اتخاذ يك سياست جمعيتي روشن و شفاف از سوي دولتمردان ايران، و نيز افزايش سرعت كاهش باروري بعد از اعمال دومين برنامهي ملي تنظيم خانواده از سال 1368، نشان از اين واقعيت دارد كه در تدوين و اجراي سياستهاي تنظيم خانواده و كنترل مواليد همواره بايد عوامل و زمينههاي اجتماعي ـ فرهنگي جامعه را درنظر گرفت. علاوه بر اين، بر اساس اين يافتهها ميتوان گفت شرايط اقتصادي ـ اجتماعي تنها يكي از تعيينكنندههاي گذار باروري است. بنابراين، تحليلهاي باروري، بهويژه باروري گروههاي قومي، بايد به سطحي فراتر از تبيينهاي كلاسيك گذار باروري ارتقاء بيابد. الگوي گذار باروري در ايران گرچه روندهاي ميزان باروري كل جهت كلي گذار باروري در ايران را مشخص ميكند، اما بررسي روند الگوهاي سني اطلاعات تفصيليتري دربارهي اين كه كي و در كدام گروههاي سني كاهش باروري شروع شده و الگوي گذار در كل كشور و مناطق شهري و روستايي چه تفاوتهايي با هم دارد، بهدست ميدهد. دادهها نشان ميدهد كه تفاوتهاي زيادي در الگوهاي سني باروري طي سالهاي موردبررسي در كل كشور وجود داشته است (جدول 4، شكل 4). در سال 1355، گروههاي سني 20-24، 25-29 و 30-34 سال به ترتيب با 283، 268 و 231 در هزار بالاترين ميزانهاي باروري را تجربه كردند. با افزايش باروري طي سالهاي 1355 تا 1359، باروري در همهي گروههاي سني افزايش يافت، اما الگوي رايج باروري همچنان الگوي زودفرزندآوري بود. گروههاي سني مذكور در اين دوره نيز بهترتيب بالاترين ميزانهاي باروري را داشتند. در اين دوره كه مطابق است با پيروزي انقلاب در ايران و آغاز جنگ تحميلي، در اثر اعمال سياستهاي غيرمستقيم دولت انقلابي در حمايت از خانوادههاي بزرگ و پرحجم، مردم ايستارهاي مثبتي نسبت به فرزندآوري در سنين جوانتر داشتند. الگوي زودفرزندآوري سالهاي آغازين انقلاب خيلي دوام نياورد و بهتدريج الگوي ديرفرزندآوري رايج شد. هـرچنـد طي سالهاي نيمهي نخست دههي 1360 باروري در سطح بالايي تقريباً ثابت ماند، اما الگـوي سني باروري در جهت الگوي ديرفرزندآوري تغيير يافت و گروه سني 25 تا 29 ساله بيشترين ميزان باروري را تجربه كرد. طي سالهاي 1365-1370، باروري، بهويژه در گـروههاي سني 15-24 سال، كاهش پيدا كرد. گروههاي سني 25-34 سال نيز ميزانهاي باروري پايينتري در مقايسه با سال 1365 تجربه كردند. جدول (4) ـ ميزانهاي باروري ويژهي سني در كل كشور و مناطق شهري و روستايي طي سالهاي 1351 تا 1379، برآوردشده با استفاده از روش فرزندان خود بر مبناي دادههاي سرشماري 1365، 1375 و طرح IDHS
مأخذ: عباسي شوازي و مكدونالد 2005: 8، 13-14. روندهاي نزولي باروري ويژهي گروههاي سني در دورهي 1375-1379 نيز استمرار يافت. عباسي شوازي (2000، 2005، 1380) بر اين باور است كه كاهش همزمان و سريع باروري در تمام گروههاي سني بيانگر آن است كه الگوهاي شروع، فاصلهگذاري و توقف فرزندآوري بهطور همزمان افتاق افتاده است. روند الگوهاي سني باروري در مناطق شهري و روستايي در مقاطع زماني موردبررسي همانند الگوي سني باروري در كل كشور است. در تمام گروههاي سني، باروري بهطرز چشمگيري كاهش پيدا كرد. ميزان كاهش در گروههاي سني جوانتر به مراتب بيشتر است. شكل (۴) ـ الگوي سني گذار باروري در ايران، ۱۳۵۵-۱۳۷۹
در پايان دورهي موردبررسي، ميزانهاي باروري تمام گروههاي سني در مناطق روستايي همچنان درحال كاهش بود، اما كاهش در مناطق شهري، بهويژه در گروههاي سني پايان دورهي توليدمثل، كند شد. در نتيجه، شكاف باروري بين مناطق شهري و روستايي در تمام گروههاي سني در پايان دههي 1370 بهطرز چشمگيري محدود شد. عباسي شوازي و مك دونالد (2005: 11) گسترش سواد و تحصيلات و توسعهي شبكههاي بهداشتي در سالهاي پس از انقلاب را از عوامل اصلي همگرايي گذار باروري در مناطق شهري و روستايي ايران ميدانند. نتيجهگيري تغيير و دگرگوني جمعيت، برآيند تغيير و دگرگوني عوامل شكلدهندهي آن است. عواملي كه تحت عنوان باروري، مرگ و مير و مهاجرت شناخته ميشوند و در عين حال با عامل نامريي ديگري كه همان تعداد، ساخت و ويژگيهاي جمعيت است شكل نهايي مييابند. مساله افزايش و كاهش رشد جمعيت و تبعات آن از جمله مهمترين مباحث اقتصادي، اجتماعي هر جامعه انساني است. از نظر تعداد، جمعيت ايران در حال حاضر كمي بيش از 70 ميليون نفر است. جمعيت كشور ما در حال حاضر دوران گذار را طي ميكند و از نظر جمعيتشناسي، در نيمهي دوم مرحلهي سوم از مراحل چهارگانهي گذار قرار دارد. تغييرات و روندهاي نزولي باروري در تقريباً دو دههي گذشته به تغييرات اساسي در ساختار سني جمعيت ايران منجر شده است. با اين روندي كه طي ميشود در حوالی سال 1430 خورشيدي حدود 23-26 درصد جمعيت کشور را افراد 60 ساله به بالا را تشكيل خواهند داد. بنابراين، در نيمهي اول قرن پانزده خورشيدي برخلاف نيمهي دوم قرن چهارده، نيازها و مشكلات مرتبط با سالمندان محوريت خواهد يافت. سؤال مهمي كه از نظر آيندهنگري جمعيت مطرح است اين است كه آيا تغيير در ساختار سني و گذار از جواني به سالخوردگي همان وضعيتي را براي جمعيت ايران رقم نخواهد زد كه سالهاست در كشورهاي اروپايي به يك چالش جدي در ساختار اقتصادي، اجتماعي و حتي سياسي اين كشورها درآمده است؟ در آن صورت براي جبران كاستيهاي آن چه چارهاي بايد انديشيد؟ آيا ايران سال 2050 نيز از همان امكاناتي براي جذب مهاجر و اصلاح ساختار جمعيت برخوردار خواهد شد كه امروزه چند كشور بسيار پيشرفتهي اروپايي از آن برخوردارند؟ و يا اينكه در دام تنيدهي عدم توسعهيافتگي نسبي، سير قهقرايي و كاهش تعداد جمعيت و سالخوردگي سريع و پيشرس گرفتار خواهد آمد و راه برونرفتي از آن نخواهد داشت؟ متاسفانه در شرايط كنوني و عليرغم تغييرات سريع جمعيت طي سالهاي گذشته، سياست جمعيتي هدفمندي دنبال نميشود. سياستهاي جمعيتي كشور كه موانع اوليه را پشتسر گذاشته است به سرعت حركت ميكند و مقصد و سرانجام معينی نيز ندارد. اين سرعت مسائلي را براي كشور ايجاد خواهد كرد. براي مثال، بر اساس نتايج سرشماري 1385، نرخ رشد ساليانهي جمعيت روستايي در بسياري از استانهای کشور منفي است كه ميتواند از دو عامل نشات گرفته باشد: اول اينكه، سطح باروري به شدت كاهش يافته باشد كه بايد در مقابل آن موضعگيري نمود، يا اينكه مهاجرتها تشديد شده باشند كه باز بايد به آن رسيدگي كرد. عملزدگي در اجراي سياستهاي جمعيتي، مجال تفكر جدي دربارهي مصالح آيندهي كشور و روندهاي جمعيتي را تحتالشعاع قرار داده و برنامهي تنظيم خانواده در سراشيبي تُندي به سوي نقطهي نامعيني سير ميكند كه در آن نقطه هيچ تعريفي براي حجم، ساختار و تغيير و تحولات عمدهي جمعيت صورت نگرفته است. در چنين شرايطي، قهراً مسايلي كه جمعيت در آن نقطه با آنها مواجه خواهد شد ناشناخته خواهد ماند. در چارچوب اين سير ناهدفمند، هيچكس نميداند كه سرانجام چه جمعيتي مطلوب اين سرزمين است و اين جمعيت چه ساختار جنسي و سني خواهد داشت.
منابع اماني، مهدي .(1374). كوششي در نگرش تاريخي به روند ميزانهاي مواليد و مرگومير و شناخت مراحل انتقال جمعيّتي در ايران ـ فصلنامهي جمعيّت ـ شمارهي 13 و 14، صص 71-83. اماني، مهدي .(1375). نظري به كاهش مواليد و باروري در ايران ـ مجلهي بهداشت خانواده ـ سال اول ـ شمارهي سوم ـ صص 24-12. زنجاني، حبيبالله .(1371الف). بررسي باروري در ايران ـ مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري در ايران ـ وزارت مسكن و شهرسازي ـ تهران زنجاني، حبيبالله و محمّد باقر ناصري (1375). بررسي تفاوتهاي قومي و تأثير آن بر ميزان باروري زنان ايران ـ طرح مشترك يونسكو و بخش جمعيّت مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران. زنجاني، حبيبالله و ديگران .(1350). جمعيتشناسي تطبيقي جهان ـ بخش جمعيتشناسي موسسهي مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران. سرايي، حسن .(1370). درباره نرخهاي رشد جمعيت ايران 1335 تا 1365 ـ فصلنامه علوم اجتماعي ـ دوره اول ـ شماره 1 و 2 ـ صص 111-97. سرايي، حسن .(1372). نظري اجمالي به جمعيت جهان، قارهها و ايران ـ فصلنامه علوم اجتماعي ـ دوره اول ـ شماره 3 و 4 ـ صص 28-9. سرايي، حسن .(1376). مرحلهي اوّل گذار جمعيّتي ايران ـ نامهي علوم اجتماعي ـ شمارهي 9 و 10ـ صص 51-67. عبّاسي شوازي، محمّدجلال .(1380). همگرايي رفتارهاي باروري در ايران: ميزان، روند و الگوي سِنّي باروري در استانهاي كشور در سالهاي 1351 و 1375 ـ نامهي علوم اجتماعي ـ شمارهي 18ـ صص 201-231. لوكاس، ديويد و پاول مير .(1381). درآمدي بر مطالعات جمعيّتي ـ ترجمهي حسين محموديان ـ تهران: انتشارات دانشگاه تهران. مرکز آمار ايران .(1379)0 برآورد سطح و الگوي باروري در ايران با استفاده از روش فرزندان خود: 1351-1379 ـ تهران: انتشارات مرکز آمار ايران. مركز آمار ايران .(1379الف). سالنامهي آماري ايران ـ تهران ـ انتشارات مركز آمار ايران. ميرزايي, محمد .(1380). انتقال مرگومير, اختلال در سلامتي و برنامهريزي بهداشتي ـ نامهي علوم اجتماعي ـ شمارهي 18 ـ صص 169 تا 288. ميرزايي, محمد .(1371). سطح مرگومير و توسعه ـ ارائهي يك الگو ـ مجموعهي مقالات سمينار جمعيت و توسعه ـ جلد دوم ـ تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه. ميرزايي، محمّد .(1384). جمعيّت و توسعه با تأکيد بر ايران (ده مقاله) ـ تهران: انتشارات مرکز مطالعات و پژوهشهاي جمعيّتي آسيا و اقيانوسيه. وانش، گيلام. جي و مارك گ. ترموت .(1383). مقدّمهاي بر اصول و روشهاي تحليل جمعيّتشناختيـ ترجمهي حاتم حسيني و غلامرضا كهنسالي ـ همدان: انتشارات دانشگاه بوعلي سينا. Abbasi-shavazi, M.J .(2000). National trends and social inclusion: fertility trends and differentials in the Islamic Republic of Iran, Paper Presented at the IUSSP Conference on family Planning in the 21st Century, Dhaka, 16-21 January. Abbasi - Shavazi, M.J. (2000 a). Effects of Marital Fertility and Nuptiality on Fertility Transition in the Islamic Republic of Iran, 1976-1996, Working Papers in Demography, No. 84, Canberra, The Australian National University. Abbasi-shavazi, M.J .(2001). Below replacement fertility in Iran: progress and prospects, paper prepared for the IUSSP seminar on: International Perspectives on Low Fertility: Trends, Theories and Policies, Tokyo. Abbasi-shavazi, M.J and P, McDonald .(2005). National and provincial-level fertility trends in Iran 1972-2000, Working Paper in Demography, No. 94, Demography and Sociology Program, Research School of Social Sciences, Australian National University. Abbasi-Shavazi, M.J. and Peter McDonald. (2006). Fertility Decline in the Islamic Republic of Iran: 1972-2000, Asian Population Studies, Vol 2, No.3, 217-237. Aghajanian, A and A.H, Mehryar. (1999). Fertility transition in the Islamic Republic of Iran, 1976-1996, Asia-Pacific Population Journal, 14(1): 21-42. Aghajanian, Akbar. (1991). Population Change in Iran, 1966-86: A Stalled demographic Transition? Population and development Review, Vol. 17, No. 4, PP. 703-715. Aghajanian, A. (1994). Family Planning and Contraceptive Use in Iran, 1967-1992, International family Planning Perspectives, 20 (2): 66-69. Aghajanian, A. (1995 a). A New Direction in Population Policy and family Planning in the Islamic Republic of Iran, Asia-Pacific Population Journal, Vol. 10 (1): 3-20. Aghajanian, A. (1995 b). Recent Fertility Trends in Iran: Signs of Renewed Demographic Transition, Paper Presented at 1995 Annual Meeting of the Population Association of America, San Francisco, 6-8 April. Caldwell, John C. (2001). The Globalization of Fertility Behavior, Population and development Review, Vol. 27, pp. 93-115. Erfani, A. (2005). Shifts in social development and fertility decline in Iran: a cluster analysis of provinces: 1986-1996, Population Studies Center, http://www.ssc.uwo.ca/sociology/popstudies/dp/dp05-12.pdf Gubhaju, Bhakta B. and Yoshi M, D. (2003). Below-Replacement Fertility in East and Southeast Asia: Consequences and Policy Responces, Journal of Population Research, Vol. 20, No.1, PP. 1-18. Hosseini-Chavoshi, Meimanat, Peter McDonald, and Mohammad Jalal Abbasi Shavazi. (2007). Fertility and Contraceptive Use Dynamics in Iran and its Low Fertility Regions, Australian Demographic and Social Research Institute (ADSRI), College of Arts and Social Sciences. Kazem, M., Farideh Khalaj Abadi Farahani, Mehdi Rahgozar, and Mahmood Mahmoodi Farahani. (2002). Fertility in Islamic Republic of Iran: Levels, Trends and Differentials during Three Decades (1967-1996), Canadian Studies in Population, Vol. 29(2), 2002, pp. 227-24 Kirk, D. (1996). Demographic Transition Theory, Population Studies, Vol. 50, No. 3, PP. 361-387، مواليد گروههاي اقليت، 5/46 در هزار، به مراتب بيشتر از ميزان خام مواليد اكثريت فارس، 8/36 در هزار، بوده است. ين استان Marie Ladier – Fouladi. (1997). The Fertility Transition in Iran, Population: an English Selection, Vol. 9, PP. 191-213. Mehryar, A.H., and R. Gholipour. (1995). Provincial Differences in Fertility in Iran: 1976-1991, Institute for Research on Planning and Development, Tehran. Mehryar,A.H., M. Tabibian, and R. Gholipour. (1999). Correlates and Determinants of Fertility Decline in Iran, 1986-1996: A District Level Analysis, Institute for Research on Planning and Development, Tehran. Mirzaie, M .(2005). Swings in fertility limitation in Iran, Critique:Critical Middle Eastern Studies, Vol. 14, No. 1: 25-33. Paydarfar, A., and R. Moeini. (1995). Modernization Process and Fertility Change in Pre and Post Islamic Revolution of Iran, Population Research and Policy review, 14. PP. 71-90. Population Reference Bureaus. (2006). World population data sheet, demographic data and the Estimates for the Countries and Regions on the World. Population Reference Bureaus. (2008). World population data sheet, demographic data and the Estimates for the Countries and Regions on the World. United Nations .(2004). World population to 2300, Department of Economic and Social Affairs, Population Division, New York. United Nations .(2004a). World fertility report: 2003, Department of Economic and Social Affairs, Population Division, New York. Population Reference Bureau. (2006). The 2006 World Population Data Sheet, Weeks, J.R. (2002). Population: an introduction to concepts and issues, 8th Edition, USA, Wadworth. Wilson, C. (2001). On the scale of global demographic convergence, 1950-2000, Population and development Review, 27(1): 155-171. |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آخرین بروز رسانی مطلب در پنجشنبه ، 28 مهر 1390 ، 18:37 |
روشهای تحلیل جمعیّتشناختی: این کتاب توسّط سه تن از جمعیّتشناسان نامی علم جمعیّتشناسی یعنی فرحت یوسف، جو. ام. مارتین و دیوید ا. سوانسون در چهارده فصل به رشتهی تحریر درآمده و در سال 2014 توسّط انتشارات اسپرینگر چاپ و منتشر شده است. دکتر حاتم حسینی و میلاد بگی کتاب را به زبان فارسی برگرداندند. ترجمهی فارسی کتاب در 460 صفحه و شمارگان 1000 نسخه توسّط مرکز نشر دانشگاه بوعلی سینا در تابستان 1396 چاپ و منتشر شد. مطالب این کتاب به شیوهای سازمان یافته است که اجازه میدهد تا خوانندگان از یک سطح مقدّماتی به روشهای پیشرفتهتر تحلیلهای جمعیّتشناختی حرکت کنند. این رویکرد با در نظرگرفتن این نکته است که ممکن است کاربران ...
MORTPAK for Windows (Version 4.3): The MORTPAK software packages for demographic measurement have had widespread use throughout research institutions in developing and developed countries since their introduction in 1988. Version 4.0 of MORTPAK included 17. Version 4.3 of MORTPAK enhanced many of the original applications and added 3 more to bring the total to 20 applications. The package incorporates techniques that take advantage of the United Nations model life tables and generalized stable population equations. The package has been constructed with worksheet-style, full screen data entry which takes advantage of the interactive ...